و این آغاز انسان بود

 

 

از بهشت که بیرون آمد٬ دارای اش فقط یک سیب بود . سیبی که به وسوسه آن را چیده بود . و مکافات این وسوسه ٬ هبوط بود. 

فرشته ها گفتند : تو بی بهشت می میری. زمین جای تو نیست . زمین همه ظلم است و فساد . 

انسان گفت : اما من به خودم ظلم کرده ام.زمین تاوان ظلم من است.اگر خدا چنین می خواهد٬ پس زمن از بهشت بهتر است. 

خدا گفت: برو و بدان جاده ای که دوباره تو را به بهشت می رساند ٬ از زمین می گذرد.زمینی آکنده از شر و خیر ٬ آکنده از حق و باطل ٬ از خطا و صواب .و اگر خیر ٬ حق و صواب پیروز شد تو باز خواهی گشت و گر نه .... 

و فرشته ها همه گریستند. 

اما انسان نرفت. انسان نمی توانست برود.انسان بر درگاه بهشت وامانده بود . می ترسید و مردد بود. 

و آنوقت خدا چیزی به انسان داد. چیزی که هستی را مبهوت کرد و کائنات را به غبطه واداشت. 

انسان دستهایش را گشود و خدا به او «اختیار» را هدیه کرد. 

خدا گفت: حال انتخاب کن. زیرا که تو برای انتخاب کردن آفریده شده ای. برو و بهترین را برگزین که بهشت٬ پاداش به گزیدن توست. 

عقل و دل و هزاران پیامبر نیز با تو خواهند آمد٬ تا تو بهترین را برگزینی. 

و آنگاه انسان زمین را انتخاب کرد. رنج ٬ نبرد و صبوری را. 

 

                                   و این آغاز انسان بود . 

 

 

 

نگاه

 

مردی در جشن کریسمس همراه همسرش به رستورانی رفت. 

آنها هنگام خوردن شام در رستوران به ارزیابی سال رو به پایان نشستند. 

مرد شروع کرد به شکوه از موضوعی که مطابق میلش پیش نرفته بود. 

اما همسرش به درخت کریسمسی خیره شده بود که زینت بخش رستوران بود. 

مرد فکر کرد همسرش دیگر علاقه ای به این مکالمه ندارد و موضوع صحبت را عوض کرد . 

مرد گفت به نظرت چراغهای روی درخت زیبا نیستند ؟ 

همسرش پاسخ داد : زیبا هستند ٬ اما اگر از نزدیک نگاه کنی ٬ میان دهها لامپ ٬ تنها یکی سوخته است. 

به نظرم می رسد به جای دیدن دهها برکتی که سال گذشته ی تو را روشن ساخته اند ٬ به تنها چراغ سوخته ای توجه می کنی که هیچ چیز را روشن نمی کند .  

 

گره

 

 

یک مربی حیوانات سیرک می تواند با نیرنگ بسیار ساده ای بر فیل ها غلبه کند .

وقتی فیل هنوز کودک است ، یک پایش را به تنه درختی می بندد . فیل بچه هر چقدر تقلا می کند نمی تواند خودش را آزاد کند .

اندک اندک به این تصور عادت می کند که تنه درخت از او نیرومند تر است .

هنگام که بزرگ می شود و قدرت شگرفی می یابد ، تنها کافی است یک نفر طنابی دور پای فیل گره بزند و او را به نهالی ببندد . فیل تلاشی برای آزاد کردن خودش نمی کند .

 

همچون فیل ها ، پاهای ما نیز اسیر بندهای شکننده اند . اما از آنجا که هنگام کودکی به قدرت تنه درخت عادت کرده ایم ، شهامت مبارزه را نداریم . بی آنکه بفهمیم تنها یک عمل متهورانه ساده برای دست یافتن ما به آزادی کافیست .  

  

 

 

بخوانید

 

 

خدا را بخوانید.

بخوانیدبا زبان ، با ذهن و با قلبتان و آنگاه بشنوید آن را از زبان روحتان .

به هنگام خواندن آگاه باشید ، که چه کسی را می خوانید ؟ به یاد داشته باشید که در حضور چه کسی هستید ؟

خدا را حداقل آنگونه که انسانی بیدار، باعظمت ، بینا ،شنوا و ناطق را می خوانید.

بسیاری از مردم به گونه ای خدا را می خوانند که انگار مرده ای را . به گونه ای با خدا سخن می گویند که انگار با فردی که وجودش خیالی است یا در د.وردست ها سکونت دارد.

در حالی که خداوند زنده و حاضر، از خودت به خودت نزدیکتر است. او هستی توست........

به هنگام خواندن پروردگار آگاه باشید که خداوند از شما جدا نیست.

با خنده و گریه ، در خواب و بیداری ، در سختی و راحتی ..... و حتی با آهنگ و آواز خدا را بخوانید.

بگذارید خداوند زمزمه و زمینه کلام شما باشد.

با وجد و سرور ، و با شور و اشتیاق او را بخوانید که خداوند سرور و شادی را دوست می دارد.

در امورات و فعالیت ها ، در مصائب و مشکلات و در فشارها و گرفتاری ها ،او را بخوانید.

خدا را طوری بخوانید که انتظار پاسخش را داشته باشید و خداوند ، خواننده خود را حتی پیش از خوانده شدن ، پاسخ می دهد. اما از راههای خودش نه صرفا آنطور که شما تصور می کنید.او با نشانه ها و تغییرات ، با احساسات و اندیشه ها ، با بخشش ها و گرفتن ها........و به شکلی که شعور بیکران و قدرت نامحدودش ایجاب می کند.

با ایمان و اعتقاد او را بخوانید و همه چیز را به او بسپارید ، بدون شک پاسختان را می دهد.

اگر تشخیص ندادید، اگر ندیدید و اگر نشنیدید، نگویید که نیست زیرا این شمایید که نمی بینید و نمی شنوید. بسیاری دیده و می بینند. شنیده و می شنوند. پس عجولانه قضاوت نکنید.

اکنون نیز صداها و موجودات بیشماری وجود دارند که ظاهرا نه دیده می شوند و نه شنیده، اما آیا این دلیل بر آن است که نیستند؟......

خداوند را به گونه ای بخوانید که فرزندی مادر خویش را ، عاشقی معشوق محبوب خود را و بنده ای خالق و پروردگار خویش را.

خداوند را با عشق و حرارت بخوانید ، با امید و انتظار.

خدا را در وجود خود و در وجود دیگران ، در طبیعت ، در آسمان و در زمین بخوانید و صدایش بزنید . در وجود هر آنچه می بیند و نمی بینید.

خدا را صدا بزنید و او را بخواهید تا در وجود همه چیز و همه کس خود را آنطور که خود می داند، آشکار سازد.

خدا را آنگونه بخوانید که روح خود را. و با هر دم و بازدمی، با هر نفسی خدا را بخوانید ، که هر نفس ، خود ٬نام خداست.....   

 

و خداوند در قلب ها و مکان هایی زندگی می کند که به او امکان ورود داده باشند......

 

 

 

 

my wishes for u

 

May your lifetime glow and sparkle
May your days be cheerful-bright
May your home be filled with laughter
May your smiles reflect God's light

May your heart and mind rest peacefully
May good health abound in you
May God's teachings give you wisdom
May He keep you in His view



May you rejoice in all the pleasures
That stem from family and friends
May you find comfort in God's mercy
And in the love He transcends

May you always be successful
May your works be magnified
May God continue to embrace you
May all your needs be satisfied



May you know that God is with you
May you feel His presence there
May He guide your every footstep
May you thank Him in your prayer


May your faith be everlasting
May your hopes and dreams come true
May your love exude and flourish
These are "my wishes for you."