دوستان...... تو را دوست می دارند
همانند مادر غم تو را می خورد
...
مثل یک خواهر سر به سرت می گذارد
مثل یک برادر ادای تو را در می آورد
...
و آخر اینکه بیشتر از یک معشوق دوستت میدارد
معشوق تو نیستند
آنها آماده اند تا در درد تو شریک بشوند اما
مادر کودکش را شیر می دهد
و کودک از نور چشم مادر
خواندن و نوشتن می آموزد
وقتی کمی بزرگتر شد
... کیف مادر را خالی می کند
تا بسته سیگاری بخرد
بر استخوان های لاغر
و کم خون مادر راه می رود
تا از دانشگاه فارغ التحصیل شود
وقتی برای خودش مردی شد
پا روی پا می اندازد
و در یکی از کافه تریاهای روشنفکران
کنفرانس مطبوعاتی ترتیب می دهد و می گوید :
*عقل زن کامل نیست* !